یادآوری جنگ جهانی اول: تلاش طبقه حاکم برای تسخیر دل ها و ذهن ها

« ….... *جنگ دیگری به غیر از جنگ جهانی، ممکن نیست، در واقع چنان جنگی که شدت و ابعاد آن تا به امروز قابل تصور هم نبوده است.* هشت تا ده میلیون سرباز بدریدن گلوی همدیگر آماده میشوند و سرانجام کلیه اروپا را طوری برهنه خواهند کرد که هیچ دسته ئی از ملخ ها تا به امروز موفق به انجام آن نشده است. » [ *انگلس ۱۸۸۷* ]

ما در یک دوره ارتجاعی بسر میبریم . قدرت های حاکم، از فرصت صدمین سلگرد جنگ جهانی اول، برای اشاعه و ترویج ملی گرایی استفاده میکنند. تحت پوشش تحقیقات تاریخی – با تیتر مناسب موزه سلطنتی جنگ - بزرگسالان و شاگردان مدرسه به نو نما کردن بناهای ِ یادبود ِ جنگ، جستجو برای « قهرمانان » فراموش شده ِ خانوادگی و جا انداختن این ایده که قبل از دستیابی به صلح، چه سختی ها که « همه » نکشیدند، مشغولند. حتی قبل از آغاز اجرای رسمی « بزرگداشت های » جنگ جهانی اول، رسانه ها، سرمستانه جشن و پایکوبی را آغاز کرده اند. با این شتاب، تب جنگ، تا چهارم اوت به اوج خود خواهد رسید. اما آنها باید مواظب باشند: شاید بسیاری از ما، قبل از اینکه وطنپرستی قرن بیستمی را راه بیاندازند، حسابی حوصله مان سر رود.

نه چندان زمان طولانی پیش، طبقه حاکم، از اینکه نسبت به اولین جنگ جهانی در تاریخ، بی اعتنا بنظر برسد، بسیار محتاط بود. مراسم بزرگداشت جنگ جهانی اول، آرام در کنار جنگ جهانی ِ «خوب» دوم - « جنگ مردم » برای نجات تمدن از نازیسم و فاشیسم - اجرا میشد که منتهی به جامعه مصرفی جدیدی شد که قرار بود در آن همه ما، برای همیشه زندگی راحت تری داشته باشیم، که به هر حال اسطوره ای بیش نبود.

امپریالیسم و انقلاب

اما چنین اسطوره ئی را در مورد جنگ جهانی اول نمیشد اختراع کرد. حمام خونی که با ۲۰ میلیون ( نظامی و غیرنظامی ) کشته و یا بیشتر، براه افتاده بود و پس از مدت کوتاهی، رکود اقتصادی و حتی جنگ جهانی بزرگتری را به دنبال داشت، خیلی سخت میشد وانمود کرد، که چیزی غیر از جنگ قدرت، مابین کشورهای رقیب بوده باشد. موقعیت غالب سرمایه داری بریتانیا در جهان و راه های دریائی و امپراطوری آن، در معرض خطر بود. خیلی پیشتر از سال ۱۹۱۴، رقابت سرمایه داری به مسئله دفاع دولتها از « منافع حیاتی» خود در یک اقتصاد جهانی تبدیل شده بود که در اواخر، دیر از راه رسیده هایی همچون آلمان و ایالات متحده، برتری بریتانیا را به طور جدی به چالش کشیده بودند. از سال ۱۸۹۰ « قدرت های بزرگ » بودجه نظامی خود را افزایش و مشغول زد و بند های مخفی بودند.

روسیه تزاری، در میان متحدان نا مطمئن دولت بریتانیا قرار داشت، جائیکه سربازان، بدون هیچ حق و حقوقی، قبل از رفتن به نبرد، فرو رفته در گل و لای در مقابل تزارشان زانو میزدند. این واقعیت به تنهایی و به اندازه کافی باطل بودن ایده اهداف جنگ بریتانیا در مورد حفظ « تمدن » چه رسد به « دموکراسی » را روشن میکند. با این حال، وقوع انقلاب کارگری روسیه بود که نهایتا باعث توقف این قتل عام شد. « صلح » مطالبه نخست انقلاب فوریه ۱۹۱۷ بود و امتناع سربازان روسی به ادامه شلیک به « برادران در یونیفورم » خود، باعث بهت و حیرت، دست کم در دفتر جنگ بریتانیا شده بود. از آن به بعد کارگران در یونیفورم، از هر رنگی، میدیدند که ادامه جنگ صرفا به تمایل آنها به شرکت در جنگ بستگی دارد. هنگامی که انقلاب اکتبر « تمام قدرت به دست شوراها » را اعلان کرد، نمونه اینکه چگونه یک جامعه جدید میتواند بر اساس دموکراسی مستقیم سازماندهی شود، همانند فانوس دریایی برای طبقه کارگر جهان جلوه کرد. از آن پس جنگ سرمایه داران با تهدید ِ رو به رشد ِ انقلاب طبقه کارگر، تضعیف شده و با پژواک خود در انگلستان، در نهایت پایان « جنگ بزرگ » را به ارمغان آورد. در سال ۱۹۱۴ بسیاری از کارگران برای « شاه و کشور » و پیوستن به « همقطاران » خود به جنگی رفته بودند که قرار بود قبل از کریسمس پایان یابد.

حالا در سال ۱۹۱۸، دولت خود را برای تقابل با انقلاب طبقه کارگر، با استقرار یک میلیون و نیم سرباز در نقاط استراتژیک در اطراف مراکز صنعتی در سراسر بریتانیا، آماده میکرد. دیگر موج بر گشته بود. درستی و حقانیت مواضع اقلیتی از کارگران، آگاه از منافع طبقاتی خود، که از همان آغاز جنگ، آنرا یک جنگ امپریالیستی خوانده که کارگر را در برابر کارگر قرار میدهد، برای بقیه طبقه کارگر به اثبات رسیده بود.

البته موج انقلابی شکست خورد و سرمایه داری دوباره اوضاع را در دست گرفت و دموکراسی شورائی در روسیه، توسط ضد انقلاب سرمایه داری ِ دولتی و همه تحت نام کمونیسم از صحنه محو شد. امروز به ما گفته میشود که کمونیسم مرده است و در هر صورت یک امر غیر ممکنی ست. حتی طبقه کارگر هم چیزی ست که به گذشته تعلق دارد: حالا همه ما یک « آدم معمولی » هستیم با منافع شخصی و رویاهائی که دنبال میکنیم. با این حال، همانطوریکه آماده روبرو شدن با آماج آنچه که جنگ جهانی اول به ارمغان آورد میشویم، تشابه ناخوشایندی بین بحران اقتصادی طولانی سرمایه داری جهانی ِ منجر به ۱۹۱۴ و بحران کنونی وجود دارد. حتی اگر جنگ تمام عیار بین « قدرت های بزرگ » هنوز در دستور کار نباشد، با افزایش جمعیت بیکار و فقر گریبان گیر، شیرازه « دولت های ورشکسته » با جنگ های وحشیانه داخلی، در حال فروپاپشیدگی ست.

ملت و یا طبقه ؟

تضاد بین کار مزدی و سرمایه، هنوز هم در قلب جهانیست که ما امروز در آن زندگی می کنیم، درست همانطوریکه در بدو شروع ِ جنگ جهانی اول و دوره رکود قبل از جنگ جهانی دوم بود. سرمایه، هزینه بحران خود را بر روی دوش طبقه کارگر انداخته است. اینکه چه نوع جهانی را خواهانیم که در آن زندگی کنیم، یکبار دیگر خود را طرح میکند. دستگاه تبلیغاتی سرمایه داری برای تسخیر قلب و ذهن طبقه کارگر شبانه روز در حال کار است. همانند گذشته، امروزه هم خانواده سلطنتی و نسخه مدرن وطنپرستی متعصبانه بکار گرفته شده اند تا کارگران قبل از « طبقه » به « ملت » فکر کنند. درست مثل دوره ِ ملکه ویکتوریا، ما هم شاهد ِ سالگرد سلطنتی، عروسی سلطنتی، نوزاد ِ سلطنتی و در فواصل آنها ظاهر شدن ملکه در مراسم المپیک را، بوده ایم، همه، همراه با برگزاری جشن های رو به رشد ملی گرا ئی میلیتاریستی. در سالهای ۶۰ میلادی و حتی در سال های ۷۰ ، زمانی که طبقه کارگر هنوز با اعتماد به نفس به آیندۀ بهتر مینگریست و زمانی که بسیاری از نسل دوره جنگ جهانی اول، هنوز زنده بودند که خاطرات آن دوره را باز گو کنند، مراسم برگزاری بزرگداشت جنگ، به طور فزاینده ای به نام مبهم « روز شقایق » محدود میشد و خبر ها در محدوده مراسم در مقبره سرباز گمنام در لندن بود. حالا زمانه خیلی فرق کرده، در سالگرد آتش بس، عملا در هر محله عمومی و در هر شهر بریتانیا، رعایت ۲ دقیقه سکوت تحمیل میشود - نه برای قربانیان جنگ – که به اصطلاح برای « قهرمانان » آن، بطوریکه تقریبا هیچ احدی بدون زدن علامت اجباری شقایق قرمز به یقه خود، در تلویزیون ظاهر نمیشود.

در برابر این شست و شوی مغزی ارتجاعی و با روحیه « معترضین با وجدان » ایکه اشخاصی مثل جرمی پکسمان، مجری تلویزیون، آنها را بعنوان « مجنون » رد میکند، ما در کنار سوسیالیست گمنام، یکی از شانزده معترض با وجدان زندانی قلعه ریچ موند سال ۱۹۱۶، خواهیم بود که بر روی دیوار سلول خود نوشت؛

« *تنها جنگی که ارزش جنگیدن را دارد، جنگ طبقاتی ست.* طبقه کارگر این کشور، هیچ ستیزی با طبقه کارگر آلمان یا هر کشور دیگری ندارد. *سوسیالیسم، حامی انترناسیونالیسم است.* اگر کارگران تمام کشورها متحد شوند و از جنگ خودداری کنند، آنوقت هیچ جنگی وجود نخواهد داشت *...»*

ما همه کسانی را که با این دیدگاه اشتراک نظر دارند دعوت میکنیم که برای مقابله با تبلیغات رسمی، به ما بپیوندند. ما توجه شما را به وبلاگ انترناسیونالیست ها، راجع به جنگ بزرگ سرمایه داری در آینده نزدیک جلب میکنیم .

جنگ فقط جنگ طبقاتی !

Thursday, February 27, 2014
یادآوری جنگ جهانی اول: تلاش طبقه حاکم برای تسخیر دل ها و ذهن ها | Leftcom

Error

Error message

PDOException: SQLSTATE[HY000]: General error: 1366 Incorrect string value: '\xDB\x8C\xD8\xA7\xD8\xAF...' for column 'title' at row 1: INSERT INTO {accesslog} (title, path, url, hostname, uid, sid, timer, timestamp) VALUES (:db_insert_placeholder_0, :db_insert_placeholder_1, :db_insert_placeholder_2, :db_insert_placeholder_3, :db_insert_placeholder_4, :db_insert_placeholder_5, :db_insert_placeholder_6, :db_insert_placeholder_7); Array ( [:db_insert_placeholder_0] => یادآوری جنگ جهانی اول: تلاش طبقه حاکم برای تسخیر دل ها و ذهن ها [:db_insert_placeholder_1] => node/12404 [:db_insert_placeholder_2] => [:db_insert_placeholder_3] => 3.237.51.235 [:db_insert_placeholder_4] => 0 [:db_insert_placeholder_5] => RqTGB7kA91CMQCB3iWikYykg3oaNuNt-YDmuwK2EWVI [:db_insert_placeholder_6] => 1142 [:db_insert_placeholder_7] => 1711618477 ) in statistics_exit() (line 93 of /web/htdocs/www.leftcom.org/home/modules/statistics/statistics.module).
The website encountered an unexpected error. Please try again later.