بیماری همه‌گیر جهانی و رقابتهای امپریالیستی

با هر منطقی که به قضیه نگاه کنیم انتظار اینست که احساسات غالب در هر موجود زنده‌ای هنگام مواجهه با تهدیدهای جهانی، منابع و اطلاعات موجود را جمع آوری می کند و به دنبال راه کاری میگردد. همه‌گیری ویروس کورنا آنچه را که بحران تغییرات آب و هوا قبلاً به ما خاطر نشان کرده بود را، تأیید کرده است: سرمایه‌داری، حتی در شکل « جهانی شده » خود، اساساً برای یک پاسخ گویی هماهنگ برای مقابله با هر چیز، بی فایده است. برعکس، کووید ۱۹ به عنوان بخشی از تشدید رقابت امپریالیستی در کشمکش‌های رقابتی بین دو مدعی رهبری امپریالیستی، به سلاح رقابتی تبدیل شده است (همانطور که صاحب نظران مطبوعات سرمایه داری دوست دارند بگویند).

ما در یک مقاله ای درباره این رویارویی در سال ۲۰۱۸، نوشتیم:

یک فروپاشی اقتصادی بزرگ با از بین بردن تریلیون ها دلار منجر به رکود بسیار عمیق می شود و پیش بینی اینکه پیامدهای اجتماعی این امر برای سرمایه داری چه خواهد بود دشوار است. و با علم بر اینکه گزینه های دیگر قبلا امتحان شده اند، چشم انداز درگیری امپریالیستی جهانی نزدیکتر خواهد شد. رقابت فعلی ایالات متحده و چین محوری خواهد بود که پیرامون آن درگیری ها رخ خواهد داد.

اگرچه فروپاشی دقیقاً به معنای متعارف رخ نداد، با این وصف، کووید ۱۹ در حال حاضر شوک مشابهی را به سیستم سرمایه داری جهانی تحمیل کرده است و به اندازه کافی بزرگ است که آنرا بطرف یک رکود سوق دهد. در این مرحله مشکل بتوان گفت که دقیقاً این کار چه سرانجامی پیدا خواهد کرد، اما به نظر می رسد که « آینده » ناگهان بسیار نزدیک شده است. هفته گذشته، حزب کمونیست چین اتحادیه اروپا را به دلیل تلاش برای شروع « یک جنگ سرد جدید » محکوم کرد. در حقیقت، این جنگ سرد سالها پیش آغاز شد. آنچه اکنون اتفاق می افتد این است که مسئله « جنگ سرد » بمثابه پیامد ویروس کرنا، روز بروز داغ تر می شود.

از دهه ۱۹۸۰ بازسازی ساختاری در غرب و صدور سرمایه غربی (عمدتا از طریق بانک ها در هنگ‌کنگ) به کارخانه های با دستمزد پایین که در چین مستقر شده بودند، پاسخ اصلی به بحران انباشت سرمایه بود که اقتصاد جهانی را پس از پایان رونق پسا جنگ، در پایان دهه ۱۹۶۰، گرفتار خود کرده بود. حزب کمونیست چین که همیشه به دنبال تقویت مشروعیت خود بود، خوشحال بود که بخشی از اقتصاد خود را به سمت سرمایه غربی باز کند. « سوسیالیسم با ویژگی های چینی » واقعاً همان سرمایه داری دولتی در اتحاد با سرمایه غربی ست. به نظر می رسید که این وضعیت برای هر دو طرف برد - برد باشد. سرعت سریع نرخ رشد چین، با هر رشدی که در تاریخ سرمایه داری وجود داشته، قابل مقایسه است. کالاهای ارزان چینی ضربه افت درآمد کارگران غرب را از سال ۱۹۷۹ کاهش یافته و یا در بهترین حالت راکد مانده بود نرم کرد. به هرحال، بنیان همه اینها بر مقرارات‌زدایی ِ مالی گذاشته شده بود که غرب از طریق آن به بانک ها اجازه می داد تا منابع انواع سرمایه گذاری ها و سوداگری ها را تأمین کند. پیامد آن افزایش بدهی بسیاری از کارگران با گرفتن وام و وام های رهنی بود. وام هایکه بانک ها حتی بدون بررسی توان بازپرداخت آن، در اختیار تقاضا کنندگان گذاشته بودند. متعاقب فروپاشی بازار وام های رهنی که مسبب ذوب شدن بازارهای مالی بود منجر به سقوط مالی ۲۰۰۸ - ۲۰۰۷ شد، امری که به یک نقطه عطف اقتصادی و سیاسی در روابط بین الملل تبدیل شد.

در زمانیکه در غرب، بانکها « بزرگتر از آنند که ورشکست شوند » تلقی شدند و به همین دلیل مورد وثیقه قرار گرفتند، در چین هم تشخیص فروپاشی بازارهای خارجی، منجر به تزریق گسترده سرمایه برای تحرک بازار داخلی شد. هر دو سیاست گر چه همراه با هزینه بودند، اما باعث نجات سیستم شدند. در غرب یک دهه ریاضت اقتصادی باعث شد موقعیت طبقه کارگر حتی بدتر هم بشود، در حالی که نرخ رشد چین هرگز به سطح سالهای اولیه این هزاره نرسید و چین اکنون بیش از نیمی از بدهی های جهان را به خود اختصاص داده است. در حقیقت تمام آنچه در سراسر جهان انباشته شده است، تریلیون ها دلار بدهی های دولتی و شخصی است. این سیستم در طی ۱۲ سال گذشته خود را لنگان لنگان، آنچه لری سامرز آن را « رکود سکولار » خوانده، به جلو برده یا آنطوریکه ما بارها بیان کردیم، بدون این که آخرین بحران را برطرف کنند، وارد بحران جدید شده اند که در حال حاضر ما را به مقطع کوید ۱۹ رسانده است. همانطور که در تأملاتی در باره ویروس کرونا نوشتیم، چشم‌انداز اقتصادی به طرز چشمگیری بدتر شده است. نرخ رشد چین، به پایین ترین سطح نرخ افزایش در مدت ۲۷ سال گذشته کاهش یافته و ایالات متحده هم وضعیت بهتری از چین ندارد.

چین از نظر اقتصادی به زانو افتاده است. آخرین داده ها، رشد تولید ناخالص داخلی را تنها ۲/۸ ٪ تخمین زده اند. ایالات متحده سرشار از بدهی و کسری عظیم بودجه است و برای بقاء خود تنها می تواند به برتری دلار و داشتن قدرتمندترین ارتش جهان تکیه کند.

در مواجهه با ویروس، و در واکنش به آن، تمام قدرتهای اصلی « تعلل » داشته اند و درک دلیل آن خیلی هم سخت نیست. همه آنها نگران آسیب خوردن اقتصاد شکننده خود بودند که هر اقدام بهداشتی می توانست آنرا شدیدتر کند. سیاست های اتخاذ شده، فقط برای محافظت از ثروتشان بود تا سلامت ما. تصادفی نیست که کشورهای کوچکتر مانند اتیوپی، تایوان یا کره جنوبی، که از نظر سلسله مراتب امپریالیستی در رده های اول نیستند، در برخورد با اولین نشانه های عفونت، عملکردشان موثرتر بود. البته درگیری‌های قبلی این کشورها با موارد همه‌گیری آنفولانزا و ویروس کرونا، به برخی ازآنها در این امر کمک کرده است. آنها قبلاً تجربه کرده بودند كه اگر در قضایای بهداشتی ( همه‌گیری ) به فوریت عمل نکنند، اقدامات بعدی ( فرونشانی ) به اقتصاد حتی بمراتب بیشتر آسیب خواهد رساند.

برای دو بزرگترین رقیب کره زمین، چین و ایالات متحده، این بیماری همه‌گیر به یک جنگ کلامی تبدیل شده است. ترامپ طی هفته ها این بیماری را « ویروس چین » نامید، و وزیر امور خارجه وی، پومپئو، هنوز هم چنین می کند. هر دو طرف تئوری های توطئه خاص خود را دارند، قبل از پخش آن در دنیای از همه جا بیخبر، و علی‌رغم عدم وجود هیچ شكلی از شواهد علمی برای این نظریه ها، یکدیگر را متهم می كنند كه ویروس را در آزمایشگاه تولید کرده اند. بدون این که این مسئله هیچکدام از طرفین را نگران کند. اینها همه بخشی از یک نبرد گسترده‌تری ست که از سال ۲۰۱۲ آغاز شده است.

از جهانی سازی تا درگیری قدرتهای جهانی

تا آن زمان حزب تا حد زیادی خود را به سیاست مخفی رشد که توسط دنگ شیائوپینگ ایجاد شده بود، محدود کرده بود. یكی از بدیهیات دائمی او پس از سال ۱۹۷۸، تائووانگ یانگووی بود (« ما باید توانایی های خود را پنهان كنیم و از مورد توجه همگان قرار گرفتن خودداری كنیم »). در سال ۱۹۹۰ او همچنان اظهار داشت كه چین باید در روابط بین الملل محتاط باشد:

ما از کسی نمی ترسیم، اما نباید به کسی نیز تعرض کنیم. ما باید مطابق با پنج اصل همزیستی مسالمت آمیز عمل کنیم و هرگز از آنها منحرف نشویم.

یکی دو سال قبل، پل کندی در کتاب « ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ » اظهار داشت که هزینه های دفاعی چین قبل از سال ۱۹۸۵، برای ۱۵ سال کاهش یافته بود ( در زمانی که تلاش برای حفظ مسابقه تسلیحاتی با آمریکا باعث شده بود که اتحاد جماهیر شوروی در آستانه فروپاشی قرار گیرد). او در ادامه پیش بینی کرد که این امر دوام نخواهد داشت. به نقل از اکونومیست نوشت:

مزیت برای نظامیان [چین]، که با صبر و شکیبایی منتظر ِ بثمر رسیدن اصلاحات [اقتصادی]، بودند، بازده مالی بود ... در عرض ۱۰ تا ۱۵ سال آینده، اقتصاد غیر نظامی باید باندازه کافی جان بگیرد تا بخش نظامی را با سرعت بیشتری بسوی خود بکشد. او نتیجه گرفت که « فقط مسئله ی زمان مطرح است ».

در واقع پیش بینی اکونومیست کاملاً دقیق بود. از سال ۲۰۰۰، بودجه رسمی ارتش چین (en.wikipedia.org/wiki/Military_budget_of_China ) بسیار بالا رفته است. از سال ۲۰۰۸ تاکنون سه برابر شده است. مضافا بر اینکه، هزینه های واقعی بسیار بالاتر است چرا که برخی از مخارج در بودجه سایر ادارات پنهان شده اند.

با همه این احوال، در ابتدا هیچ تغییر محسوسی در سیاست تلاش برای تقویت قدرت و نفوذ نرم در آسیا و آفریقا رخ نداد. این تغییر زمانی شروع شد كه دولت اوباما در نوامبر ۲۰۱۱ اعلام كرد كه بازگشت سربازان از افغانستان به ایالات متحده اجازه می دهد كه « چرخش بسمت آسیا » برگردد، چیزی كه در بودجه ارتش آمریكا در ژانویه ۲۰۱۲ تأیید شد. بعداً در همان سال شی جین پینگ با استفاده از شعار فزاینده و مکرر « احیای ملت بزرگ چین » در چین به قدرت رسید.

در طی چند سال بعد، سرکوب و شدت عمل او در برابر فساد و مخالفین، به او کمک کرد تا قدرت خود را با از بین بردن رقبای خود تحکیم کند. در سال ۲۰۱۳ او رئیس جمهور چین شد و در سال ۲۰۱۷ با از بین بردن هرگونه محدودیت در مدت تصدی خود، به قدرتمندترین رهبر چین از زمان مائو تسه‌تونگ تبدیل شد. سال گذشته، در نوزدهمین کنگره حزب کمونیست چین (CCP) حتی نام خود را در قانون اساسی حزب قید کرد. تجلیل « اندیشه شی جین پینگ »، بر اساس « آرمانهای اصلی » یا کاراكتر مائو، در این سند گویای این معناست كه هرگونه چالش رئیس جمهور، اکنون تهدیدی علیه حاکمیت حزب کمونیست چین بشمار میرود.

در همان کنگره، شی دو هدف مهم را تشریح کرد: از سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۳۵ ، چین به یک اقتصاد و جامعه « کاملاً مدرن »تبدیل خواهد شد. و بدنبال آن در ۱۵ سال آتی تا ۲۰۵۰ ، هنگامی که تلاش چین برای ثروت و قدرت ملی به ثمر رسید، به جایگاه قدرت بزرگ نائل آید. منظور از این همه گفتار، چیزی جز به چالش کشیدن آشکار و مستقیم ایالات متحده نبود.

خیلی زودتر از ورود ترامپ به صحنه، روابط با امریکا رو به وخامت گذاشته بود. در سال ۲۰۱۵ شی جین پینگ به اوباما اطمینان داد که چین جزایر مصنوعی را که در دریای چین جنوبی ساخته می شود، نظامی نخواهد کرد. عکس های ماهواره ای جزیره سوبی ( Subi ) یک سال بعد، باند فرودگاهی را که توسط سیستم های ضد هوایی و دیگر سلاح ها محافظت می شد نشان داد. علاوه بر این دروغ آشکار، تحمل جاسوسی صنعتی چین یا لازمه انتقال فناوری، که قبلاً به عنوان هزینه سرمایه گذاری در چین تلقی می شد، اکنون به یک عامل بسیار منفی برای کارفرمایان آمریکا تبدیل شده است. ترامپ به این ترتیب توانست کل سناریوی جهانی سازی را تحت یک عنوان، چین ِ متقلب « دزد ِ شغل های آمریکایی » به تصویر بکشد.

اوباما و هیلاری کلینتون همچنین معاهده تجاری اقیانوس آرام (TPP) را با ۱۰ کشور دیگر به عنوان مقابله مستقیم با نفوذ چینی‌ها در شرق آسیا و ماورای آن، تبلیغ کرده بودند. نخستین اقدام ترامپ این بود که ایالات متحده را از معاهده تجاری اقیانوس آرام خارج کند ( به هیچ دلیلی غیر از این که به سیاست های اوباما تعلق داشت ) از این رو، رهبری همکاری های بین المللی در منطقه را به چینی ها واگذار کرد. چین پیشتر بسیاری از متحدان ایالات متحده ( از جمله انگلیس ) را ترغیب کرده بود تا در بانک سرمایه گذاری زیرساخت های آسیایی ثبت نام کنند و در سال ۲۰۱۷ رسماً راه اندازی شد تا کم کم از ابتکار عمل خود، یک کمربند و یک جاده که حاکی از تسلط اقتصادی چین بر اوراسیا بود، پرده بردارد.

شعار « اول آمریكا » ی ترامپ انجام این كار را حتی بیشتر عملی و ممکن می كند. در زمان اوباما، ایالات متحده با استفاده از قدرت سنتی خود به عنوان رهبر « جهان آزاد » نقش خود را ایفا کرده بود که در دراز مدت می توانست با متحدین خود علیه چین که نسبتاً منزوی شده بود، به پیش تازد. ترامپ برعکس بخاطر عدم پرداخت هزینه ها، شرکای ناتو را مدام سرزنش و تهدید کرد که جنگ تجاری با اروپا را مشابه آنچه با چین کرده، انجام خواهد داد. این کار برای تضعیف نفوذ ایالات متحده بسیار موثر بود و برخی از کشورهای اروپایی حتی در سالهای اخیر آشکارا به دنبال روابط نزدیک با چین شدند. جنگ تجاری که ترامپ آغاز کرد، حتی به اهداف تعریف شده خود هم نرسید. نه تنها چین سرمایه گذاری خود در ایالات متحده را، با تمام تأثیراتی که بر وضعیت شغلی داشت، از ۴۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۶ به ۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹ کاهش داد، بلکه تولیدات صنعتی آمریکا در ژانویه سال ۲۰۲۰ به بدترین رکود در یک دهه خود رسیده است. سخنان نسنجیده ترامپ هم به واقعیت افزایش ِ هراس ِ مالی کمکی نکرد، بنابراین گرایش سرمایه گذاران و سوداگران به سمت دلار بیشتر شده و با بالا رفتن ارزش دلار، صادرات ایالات متحده را دشوارتر هم میکند. با ورود کووید ۱۹ به صحنه، جنگ تجاری ۲۰ ماهه، در ژانویه به حالت تعطیل درآمد.

اما خصومت در هر صورت فقط شدت گرفته است.

چین ِ شی جین پینگ

حکومت شی در چین با گسترش قدرت دولت و حزب کمونیست چین همراه بوده است. نظارت بیشتر بر شهروندان، ایجاد « دیوار بزرگ » جدید بر اینترنت برای کنترل ترافیک آن و گولاگ عظیم که سین کیانگ باشد، سرکوب تظاهرات اویغورها، واقعیتهای شناخته شده ای امروز در چین اند. وقتی رژیم سعی کرد که حاکمان دست نشانده خود در هنگ‌کنگ را به زور برای پذیرش قانون جدید استرداد وادارد، مورد توجه جهانیان قرار گرفت.

تلاش برای اعمال این قانون در سال گذشته منجر به اعتراضات گسترده ( در ابتدا تقریباً یک چهارم از جمعیت هنگ‌کنگ ) شد. این اعتراضات بی مقدمه و ناگهانی شروع نشد. « جنبش چتر » در مخالفت با اولین مداخله در اقدامات انتخاباتی هنگ‌کنگ، بخش هایی از شهر را به مدت ۷۷ روز در سال ۲۰۱۴ اشغال کرده بود. این کار ناکام ماند، اما در سال ۲۰۱۵ پنج کتابفروش هنگ‌کنگ برای چند هفته « ناپدید شدند ». جرم آنها فروش کتاب های ممنوع در چین بود که حاوی جزئیات زندگی شخصی اعضای رهبری حزب کمونیست چین، مانند مائو و شی بود. این به معنای نقض استقلال هنگ‌کنگ بود و هزاران نفر علیه بازداشت کتابفروشان در سال ۲۰۱۶ تظاهرات کردند. این طلايه دار تظاهرات گسترده سال گذشته علیه رسمی شدن چنین استردادها بود. مطمئناً در آن تظاهرات ها، نارضایتی های اجتماعی در بین جوانان نیز کم نبود. در جریان آنها، نقاشی های دیواری ظاهر می شدند که « چین و نازی » ( Chinazi ) را با « امریکا و کوکلوس‌کلان » ( AmeriKKKa ) برابر جلوه میداد، اما در نهایت، مسئله مربوط به حفظ یا حتی بازگرداندن آنچه از وضعیت ویژه هنگ‌کنگ تحت ایده « یک کشور، دو سیستم » باقی مانده بود، میباشد. مدیر اجرایی ( هنگ‌کنگ ) خانم کری لام مجبور شد قانون استرداد را لغو کند، اما اعتراضات همچنان با مطالبه حدود ۵ خواست دموکراتیک و بالا بردن پرچم امریکا ادامه داشت، تا آنکه همه‌گیری ویروس کرونا شروع شد. اما مطالبه استقلال هنگ‌کنگ با ادامه مبارزات بیشتر شد.

برای حزب کمونیست چین، هنگ‌کنگ یک مشکل خاصی را شکل داده است. دو سوم سرمایه گذاری در داخل چین از طریق بخش بانکی این کشور تأمین می شود. تلاش برای جایگزینی آن با شانگهای و حتی ماکائو، موفقیت های محدودی داشته است. با این حال، با وجود همه اعتراضات و خشونت های سال ۲۰۱۹ ، سرمایه گذاری از طریق هنگ‌کنگ همچنان رو به افزایش است. به نظر می رسد این امر رژیم را ترغیب کرده تا از یک راه گریز در قانون اساسی هنگ‌کنگ برای اعمال قانون جدید امنیتی در ۲۸ مه استفاده کند. این امر هرگونه تحریک به استقلال را ممنوع می کند و تقریباً در برابر هر شکلی از مخالفت قابل استفاده است. این موضوع، هنگ‌کنگ و مسئله دموکراسی را در خط مقدم روابط امپریالیستی ایالات متحده و چین قرار داده است. ایالات متحده وقت را غنیمت شمرده و با استفاده از « کارت دموکراسی » برخی از ابتکاراتی را که اخیراً از دست داده بود، با بهم دوختن « اتحاد غربی » بدست آورده است. این کشور اکنون آشکارا خود را در حمایت از تظاهرات سال گذشته در هنگ‌کنگ تحت « دفاع از حاکمیت قانون » قرار داده است. در این مورد، اعلامیه نمایندگان قانونگذار ۲۳ کشور، چین را به دلیل زیر پا گذاشتن توافقنامه اصلی خروج بریتانیا، محکوم کرده اند. بطور مشخص تر، دولت انگلیس اکنون با ۱۲ ماه ویزا، اجازه ورود را به دارندگان گذرنامه ملی بریتانیا (خارج از کشور) ارائه داده است. این امر امکان استفاده از شهروندی بریتانیایی را به ۲/۸ میلیون نفر در هنگ‌کنگ به همراه خواهد داشت. اکنون ایالات متحده تهدید کرده است که به روابط تجاری ویژه هنگ‌کنگ با ایالات متحده خاتمه دهد، اگرچه هنوز مشخص نیست چه کسی بیشترین ضربه را خواهد خورد، چین یا هنگ‌کنگ. چین هم برای تلافی با اسفاده از آشفتگی کنونی در ایالات متحده در مورد نژادپرستی پلیس با تکرار « من نمی توانم نفس بکشم » در این جنگ تبلیغاتی سریع عکس العمل نشان داده است.

اما این تنها مسئله ای نیست که دیگ امپریالیستی را داغ کرده باشد. جنگ تبلیغاتی علیه منشا ویروس کوید ۱۹، بار دیگر تجارت را درگیر کرد. استرالیا با حمایت ۶۱ کشور دیگر، تحقیقات برای منشاء این بیماری را در پیش گرفته است. اما این باعث شده است که چینی ها نشان دهند که فقط ترامپ نیست که میتواند از قدرت اقتصادی برای اهداف سیاسی استفاده کند. چین قبلاً واردات جو و فرآورده های گوشتی از استرالیا را متوقف کرده بود و صنعت معدن که از دولت موریسون حمایت می کند، در حال حاضر نگران صادرات خود میباشد.

تایوان و مسئله موشک‌ها

اما همه اینها در مقایسه با آنچه در دریای چین جنوبی رخ داده کمرنگ است. در طول ماه گذشته، ارتش آزادیبخش مردم چین (PLA) در حال انجام تمرینات نظامی با مهمات حقیقی بود که کشتی های جنگی مستقر در کنار ناو هواپیمابر اصلی یعنی لیائونینگ را شامل میشد. در حالی که چین این اقدامات را انجام میداد، ایالات متحده عامدانه کشتی های جنگی خود را برای انجام سفرهای « آزادی ناوبری » به دریای چین در هفت مناسبت مختلف ارسال کرد. آخرین مورد از آنها در ۴ ژوئن، مصادف با سالگرد قتل عام میدان تيانانمن ( Tiananmen ) در سال ۱۹۸۹ بود. ناوشکن کلاس آرلی برک، با سامانه‌ هدایت موشکی، ناوشکن یواس‌اس بری (دی‌دی‌جی-۵۲)، نه تنها عملیات « آزادی ناوبری » را در دریای چین جنوبی انجام دادند، بلکه حتی موشک حقیقی خود را نیز شلیک کرد. مطابق تبلیغات چینی، گلوبال تایمز، آنگاه توسط کشتی های ارتش آزادیبخش مردم چین تحت تعقیب قرار گرفتند اما بیشتر به نظر می رسد که علی رغم تحریکات، فقط از آنجا عبور کرده باشند.

ممکن است استفاده از یواس‌اس بری، برای پاسخ دادن به موضوع دیگر مورد اختلاف نظر، وضعیت تایوان، بوده باشد. در همان روز، ارتش آزادیبخش مردم چین، تصاویری از عملیات آب خاکی توسط تانک های چین در سواحل روبروی تایوان را منتشر کرد. این امر همراه بود با سوگند یاد کردن، خانم تسای اینگ-ون ( Tsai Ing-Wen ) از حزب پیشروی دموکرات در بیستم ماه مه برای دومین دوره ریاست جمهوری. این مانورها در پی تهدیدهای ژنرال ارشد ارتش آزادیبخش مردم چین، لی زوچنگ ( Zuocheng ) آمد که اگر مذاکرات با تایوان در مورد اتحاد مجدد نهایتا شکست بخورد، آنها « قاطعانه » جنبش استقلال را خواهند شکست. وی در ادامه بر سخت گیری اخیر نگرش چین تأکید کرد،

چین امروز چین قدیمی و شکننده نیست ... ما قول نمی دهیم که از استفاده از زور دست بکشیم و گزینه های مان را برای اتخاذ همه اقدامات لازم برای تثبیت و کنترل اوضاع در تنگه تایوان حفظ می کنیم.

بخشی از این اعتماد به نفس جدید از این واقعیت ناشی می شود که چین، بدون اینکه امضا کننده پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌برد (INF) باشد، توانسته انبار موشک های برد متوسط خود را طی چند سال پر کند. این پیمان توسعه هرگونه موشک (چه هسته ای و چه متعارف) با برد بین ۵۰۰ تا ۵۵۰۰ کیلومتر را ممنوع می کند. ایالات متحده در اوت گذشته از این پیمان خارج شد و علت آنرا توسعه موشك جدید روسیه عنوان كرد. با این حال این حرکت همچنین به ایالات متحده اجازه می دهد که به « شکاف موشکی » خود با ارتش آزادیبخش مردم چین بپردازد که تخمین زده می شود بیش از ۲۲۰۰ موشک در اختیار داشته باشد، که بیشتر آنها بردشان بیشتر از موشک های ایالات متحده است. چین امسال ساخت ۸۰ کشتی جدید را به اتمام رساند تا به ناوگان خود ( معادل کل ناوگان انگلیس ) اضافه کند.

پشتیبان این امر، ظرفیت ماهواره ای چین است. طبق یک نشریه دفاعی، این، برای ضربه زدن و هدف گیری، سیستم پیشرفته ای را در اختیار میگذارد.

برخی از ماهواره های چین شامل بارگیرهای زیادی هستند که تقریباً برای اهداف نظامی مانند سنسورهای الکترو نوری، رادار دیافراگم مصنوعی و فناوری اطلاعات الکترونیکی استفاده می شوند. این کشور همچنین از صورت فلکی ماهواره های سیستم نظارت بر اقیانوس دریایی استفاده می کند که پوشش مداوم آب های اطراف چین را تأمین می کند. این قابلیت ها همچنین می توانند از هدف قرار دادن موشک های بالستیک ضد کشتی چین پشتیبانی کنند و با داشتن تعداد کافی و یکپارچه سازی، می توانند داده های مثلث‌سازی هدف را در زمان واقعی تهیه کنند تا بتوانند تصویری مستحکم از مکان هدف، ایجاد کنند تا در نهایت یک رویکرد هدف‌گذاری ایجاد شود.

این آغاز یک مسابقه جدید تسلیحاتی است و نشان دهنده تشدید رقابت بین چین و ایالات متحده است. از نقطه نظر جهانی، همانطور که بارها اشاره کردیم، ایالات متحده با هیچ چالش نظامی واقعی برای قدرت خود روبرو نیست. با این حال، همانطور که عراق و افغانستان به وضوح نشان داده اند، قدرت نظامی خام، همه چیز نیست. علاوه بر این، از نظر منطقه ای، چین، حداقل بر روی کاغذ، دارای قدرت شلیک در حیاط خلوت خود میباشد. گفته می شود موشک DF-17 آن قادر است به هر سپر موشکی که ممکن است استقرار داشته باشد، نفوذ کند. این به خودی خود تغییر تعادل ترور در منطقه است. برای دهه ها، ایالات متحده کم و بیش، ۴۰۰ پایگاه نظامی در اقیانوس آرام، در اطراف چین، داشته است. اکنون برای تقویت استراتژی خود، به فکر افتاده است. دیگر محدود به توافق INF نیست، قصد دارد نیروی دریایی خود را به موشک های کروز Tomahawk مجهز کند و همچنین موشک های جدیدی را برای برقراری مجدد تسلط خود در اقیانوس آرام غربی توسعه دهد.

مبارزه برای كنترل دریاهای اطراف چین در حال حاضر بطور واقعی در جریان بوده و جزایر مصنوعی كه چین برای تحکیم حاكمیت خود بر نوار دریای چین جنوبی بنا كرده است می تواند به صحنه بعدی جنگ تبدیل شود. چینی ها می توانند ادعا كنند كه آنچه انجام می دهند، دفاع از خود است. آنها (تاكنون) هیچ برنامه موشكی برای هدف قرار دادن سرزمین اصلی آمریكا ندارند، اگرچه اکنون در مورد آن هم صحبت میکنند. هرچند گزارش رویترز تهدیدی را كه چین از حضور نظامی آمریكا در منطقه احساس می كند، تأکید می كند.

در بیانیه ای به رویترز درباره آخرین اقدامات ایالات متحده، پکن از واشنگتن خواست كه « با احتیاط در كلام و عمل »، « جابجا کردن مهره های شطرنج » را در منطقه متوقف و نیز از « نشان دادن زور بازوی خویش در اطراف چین » اجتناب کند.

یکی دیگر از مهمترین عوامل این واقعیت اینست که هر دو چین و ایالات متحده نیاز دارند که تولید رسانای نیمه هادی را بیشتر تقویت کنند. چین برای چند مدتی ست که تلاش میکند تا تولید را، اما بدون موفقیت قابل توجه، تقویت کند و ایالات متحده تنها ۱۲٪ تراشه های جهان را تولید می کند. تایوان و کره جنوبی هر دو مقادیر زیادی از اینها را تأمین می کنند و بنابراین در وسط « جنگ سرد فناوری » قرار می گیرند. TSMC، شرکت گداز و قالب ریزی تایوانی که در واقع تراشه ها را به سفارش و طراحی دیگران تولید میکند، اخیراً تطمیع آمریکا شد و به ساخت کارخانه کوچک در آریزونا دست زد. یکی از بزرگترین مشتریهای TSMC هواوی است و پیشنهاد این است که برای قطع عرضه برخی از لوازم به هواوی، به این شکل جبران خسارت شود. این قطعاً موضوعی ست که در آینده باید آنرا بدقت زیر نظر داشت.

و در حالی که رقابت فنی در شرق آسیا پیش می رود، رقابت فقط مختص تردد چینی ها نیست. امری ست جهانی. در حالی که چین در تلاش بود تا اعضای ناخوشایند اتحادیه اروپا مانند ایتالیا و یونان را به سمت خود بکشاند، پومپئو با عجله به اسرائیل رفت تا اطمینان حاصل کند که یک شرکت چینی در مناقصه برای یک قرارداد مهم برنده نشود. دولت ائتلاف اسرائیل ارباب خود را ناامید نکرد.

بربریت یا سوسیالیسم

ما در حال ورود به قلمرو جدیدی هستیم. ما هنوز نمی توانیم نتیجه رکود اقتصادی فعلی که توسط همه‌گیری ویروس کرونا ایجاد شده را، بدانیم. آنچه می دانیم این است که در سراسر جهان دولت ها برای حفظ کل ساختار سرمایه داری، به جذب بدهی ها ادامه می دهند. آنچه مسلم به نظر می رسد این است که تمرکز و تراکم جدید سرمایه رخ خواهد داد. این کار باعث از دست دان های شغل خواهد شد و بنابراین سیستم برای حمله به طبقه کارگر از نظر استثمار ِ بیشتر و عدم امنیت بیشتر شغلی، آسان تر عمل خواهد کرد، ولی برای احیای سودآوری هنوز هم کافی نخواهد بود. این بحران ممکن است به استهلاک مقدار زیادی از ارزش سرمایه منجر شود، اما منجر به « نابودی خلاق »، توصیف شده توسط اقتصاددان اتریشی شومپیتر نخواهد شد (در تعریف و تمجید دو پهلوی خود از تحلیل مارکس مبنی بر اینکه بحران های دوره ای اقتصادی برای جمع آوری سرمایه کاملاً ضروری است). در زمان ماركس، دوره آن بحران ها و به دنبال آن چرخه انباشت، نسبتاً كوتاه بود، اما در جهان پس از سال ۱۹۱۴ میزان سرمايه درگیر آنقدر گسترده است كه چيزي كمتر از فاجعه جنگ جهانی نمي تواند به اندازه كافي سرمايه را از بين ببرد تا چرخه جدید انباشت شروع شود.

ما از زمان اتمام رونق پس از جنگ در دهه ۱۹۷۰، در پایان چنین چرخه ای هستیم. اگرچه بسیاری از مفسران اکنون در شکلی که ترامپ به تضعیف نظم جهانی با بیرون کشیدن از این یا آن پیمان، این یا آن مؤسسه ( امروز سازمان بهداشت جهانی ) پرداخته، حیرت زده شده اند، اما ایالات متحده آمریکا در واقع به تخریب نظم جهانی که در برتون وودز تنظیم شده بود، از سال ۱۹۷۱ دست زده است. یکی از قهرمانان ترامپ، نیکسون، به سادگی معامله مبنی بر پیوند دلار به طلا را کنار گذاشت و وضعیت جدیدی به این معنا به وجود آورد که آمریکا مجبور نباشد که دلارهای خود را با طلا در فورت‌ناکس پشتیبانی کند، اما می تواند آنها را برای بقیه جهان چاپ کند که مجبور به گرفتن آنند. آدام طوزه، سرکرده فعلی مفسران سرمایه داری، بیان می کند که چگونه ما به اینجا رسیدیم.

اگر قرار است که دنیای ما، زادگاه تاریخی داشته باشد، زمان آن نه در سال ۱۹۴۵ بلکه در اوایل دهه ۱۹۷۰ با ظهور پول فیات و نرخ ارز شناور، رخ داد. حقیقت ناخوشایند این است که جهان ما نه از یک توافق جمعی عاقلانه بلکه از هرج و مرج، که با امتناع یکجانبه آمریکا از تعهد به نظم پولی جهانی آغاز شد، به دنیا آمده است.

تقریباً نیم قرن است که ایالات متحده انواع و اقسام کمبودهای مالی (موازنه عرضه - کسری بودجه و غیره - مترجم ) را با مصونیت از مجازات برپا کرده است و هیچ قدرت واحدی نیز وجود ندارد که بتواند آن را به چالش بکشد. اکنون یک چین جدید و پرخاشگر به طور فزاینده ای این کار را انجام می دهد و این بحران ویروس کرونا، چاشنی آنرا بالا برده است. بسیاری ادعا می کنند که این بحران منجر به جهانی متفاوت خواهد شد، یک سرمایه داری دلسوزتر و سبزتر. آدم توزه، گرچه فاقد آنالیز ماتریالیستی مارکسیستی ست، اما آنها را از این اشتباه آگاه می سازد:

بحران روز بروز عمیق تر میشود. جای هیچ تعجبی نیست که برای طراحی نهادی جدید، درخواست هایی وجود داشته باشد. اما باید مراقب آنچه می‌خواهیم باشیم. اگر تاریخ مدنظر و ملاک مان باشد، آن نظم جدید از یک عمل روشنفکرانه رهبری جمعی پدیدار نخواهد شد. ایده ها و موضوع رهبری مهم اند. اما اگر فکر کنیم که آنها به تنهایی نظم بین المللی را پیدا خواهند کرد، به این شباهت خواهد داشت که درشکه را قبل از اسب ببندیم. آنچه تنش فعلی را برطرف می کند، گرفتن قدرت توسط ذینفع جدید است که مصمم است راه خود را پیش گیرد، و سوال اصلی در لحظه فعلی این است که آیا غرب برای آن آماده است یا خیر. اگر اینطور نیست، باید با بی نظمی جدید کنار بیائیم.

هیچ جایزه ای برای تشخیص اینکه « ذینفع جدید » چه کسی ممکن است باشد، وجود ندارد. ما در حال نزدیک شدن به یک چهارراه تاریخی هستیم و به نظر می رسد در چند ماه گذشته با سرعت فزاینده ای به آن نزدیک میشویم. اگر به زودی طبقه کارگر به اقدامات جمعی بیشتر در سراسر جهان خیز برندارد، همانطور که در مارس نوشتیم

... راه حل (دوم) جنگی « زیبا » خواهد بود که همه چیز را به منظور بازسازی همه چیز نابود می کند، و برای سیستم سرمایه داری، فضای اقتصادی برای چرخه جدید انباشت را فراهم میکند.

این یک جنگ منطقه ای نخواهد بود مانند جنگ سوریه، افغانستان، یمن، لیبی یا ساحل، بلکه جنگ جهانی که قسمت های زیادی از کره زمین را در بر می گیرد. به این ترتیب

... جنگی که تقریباً همه چیز را نابود می کند و به اقتصاد سیستم سرمایه داری فرصت می دهد تا چرخه جدید انباشت را فراهم کند.

تأمل در عواقب آن، بیش از حد وحشتناک است، یا افتادن در بربریت آنها یا پتانسیل ما برای ایجاد سوسیالیسم، کماکان یک انتخاب تاریخی ست که باقی مانده است. تا آنجائیکه بما مربوط میشود، کماکان به استدلال خود در درون طبقه کارگر در سراسر جهان ادامه خواهیم داد که تنها جنگی که ارزش جنگیدن دارد جنگ طبقاتی ست که یک بار برای همیشه این سیستم دوزخی را فرو نشاند.

جاک

یکشنبه ، ۱۴ ژوئن ۲۰۲۰

Saturday, June 20, 2020
بیماری همه‌گیر جهانی و رقابتهای امپریالیستی | Leftcom

Error

Error message

PDOException: SQLSTATE[HY000]: General error: 1366 Incorrect string value: '\xD8\xA8\xDB\x8C\xD9\x85...' for column 'title' at row 1: INSERT INTO {accesslog} (title, path, url, hostname, uid, sid, timer, timestamp) VALUES (:db_insert_placeholder_0, :db_insert_placeholder_1, :db_insert_placeholder_2, :db_insert_placeholder_3, :db_insert_placeholder_4, :db_insert_placeholder_5, :db_insert_placeholder_6, :db_insert_placeholder_7); Array ( [:db_insert_placeholder_0] => بیماری همه‌گیر جهانی و رقابتهای امپریالیستی [:db_insert_placeholder_1] => node/36959 [:db_insert_placeholder_2] => [:db_insert_placeholder_3] => 44.200.23.133 [:db_insert_placeholder_4] => 0 [:db_insert_placeholder_5] => U0uAYOd0X5244jtJToXJdZCXpuueXGqAk2cSm4plUUQ [:db_insert_placeholder_6] => 1297 [:db_insert_placeholder_7] => 1711618715 ) in statistics_exit() (line 93 of /web/htdocs/www.leftcom.org/home/modules/statistics/statistics.module).
The website encountered an unexpected error. Please try again later.